سرما خوردن سر ساراي نازنين
سلام موش موشکم الهي مامان مريض بشه ولي تو مريض نشي. وقتي از شهميرزاد روز جمعه (19/12/90) برگشتيم سرت سرماي بدي خود به طوري كه دو شب تب كردي و با استامنوفن تبت رو كنترل كرديم بعد زد به چشمات و عفونت بدي كرد و كاملا بسته شده بود. بعد از ظهر روز دوشنبه يه تماس با يه دكتر توي بيمارستان ميلاد گرفتم و ازش پرسيدم، توي چشمات چي بريزم. همانطور كه چند دقيقه قبلش بابا جون هم گفته بود، قطره سولفاستاميد 10% رو گفت و به بابا زنگ زدم كه برات بگيره و گفت شايد ديرتر بياد و به خاله سعيده گفتم و برات گرفت و اومد. از خواب كه بيدار شدي كلي گريه كردي كه چرا چشماتو نمي توني باز كني و همونجوري كه صبح مامان جون با چاي چشماي كوچولوتو شسته بود، برات شس...