جلب توجه سارا كوچولو
سلام عزيزم
ببخشيد كه پست هام اينجوري شروع مي شه به خاطر اينكه من نوشته هامو نوشتم ولي تا برات بذارم توي وبلاگت دير مي شه. امروز 17 ام بهمن ماهه و من دارم برات خاطره دي ماه رو مي ذارم ببخشيد عزيزم.
ديشب ساعت 11 و خورده اي يعني 26 دي ماه 90، كه با هم خونه بوديم، من و بابا داشتيم سريال مورد علاقه مون يعني ايزل رو نگاه مي كرديم، براي اينكه جلب توجه كني تا ما به تو نگاه كنيم دو تا انگشتت رو توي گوشت مي كردي و مي گفتي:"مي شنوين چي مي گم؟" بابا هم مي خنديد و مي گفتم ما مي شنويم چي مي گي. تو مي شنوي ما چي مي گيم؟
راستي از وقتي ديدي ما به سريال ايزل كه يه سريال تركيه علاقمنديم تو هم علاقمند شدي و تا آهنگشو مي زنن مي دويي و مي گي ايزل شروع شد. ديروز كه بابا قبل از شروع فيلم خوابيده بود، گفتي برم صداش كنم ؟ گفتم:"برو" رفتي و به بابا گفتي:"بابا ايزل شروع شد پاشو" و دوباره پيش من اومدي و گفتي:" گفت الان مي يام.
الهي من قربونت برم عزيزم.