نوزادي مامان حميده
مامان حميده توي بيمارستان مامان قنداق پيچي شده مامان و پستونكش توي يك خواب راحت ...
دو برادر همسان
اگه با يك نگاه اجمالي به اين دو عكس نگاه كنيد، عكسهاي يكساني رو مي بينيد ولي واقعا دو نفرن كه يكي عمو عباس و يكي بابا حسين حالا اگه گفتين كدوم بابا و كدوم عمو عكس بالا عمو عباس عكس پايين بابا حسين ...
مامان حميده
مامان در لباس بافتني اينقدر از اين بلوز بافتني خوشم مي اومد اين هم مامان حميده توي باغ باباجون بازم عكس مامان توي حياط باباجون چه باصفا بود ولي اينجا مامان جون،مامان حميده رو به آتليه برده مامان جون دوست داریم ...
بابا حسين و عمو عباس
اين دو قلويي كه مي بيني يكي باباست و يكي عمو البته من هم نمي دونم كه كدوم بابا و كدوم عمو فقط مي دونم كه دو تا آتيش پاره بودن كه به زور براي عكس گرفتن آروم نشستن ...
عمو امير و عمه معصومه
اينم عكس آتليه خوشگل عمو امير چه ناز و بامزه است اينم عكس آتليه عمه معصومه است فكر كنم عكس خودشو ببينه مامان سارا رو مي كشه ولي نمي دونه كه خيلي عكسش بامزه است ...
حسين-عباس-معصومه-احمد
اين عكس در سايز بزرگ به يكي از اتاق هاي خونه بابا جون هم هست. عزيز مي گه يه سال كه تولد بچه ها رو نگرفته بودم، لباس تميز تنشون كردم و به آتليه بردم و ازشون عكس گرفتم تا يادگاري بمونه ...
دايي فرهاد
دايي فرهاد كوچولو كه هنوز چهار دست و پا هم نمي رفت تولد يكسالگي دايي جون كه با اشاره به شمع مي گفت:"چيه؟" آقا فرهاد خندان دايي فرهاد خوشگل در آتليه باديدن عكسهاي قشنگت سرم گيج رفت ...
خاله سعيده
اينم عكس خاله سعيده تو آتليه خاله سعيده ذوق زده تو حياط خونه خودمون ...
مامان حميده، خاله سعيده و دايي فرهاد
عكس تولدي كه باغ باباجون گرفته بوديم خاله-دايي-مامان وقتي سه تايي كوچيك بوديم توي ايوان باغ باباجون اين عكس رو نمي دونم كي از ما گرفته ...
