ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

اولين فطريه

سلام دختر عزيزم امسال سومين سال ماه رمضونه كه تو پيش ما هستي. عزيز دلم امروز ياد اولين سالي افتادم كه عيد فطر با عمو عباس اينا و عمو مصطفي اينا به اصفهان رفته بوديم. وقتي ما مي خواستيم فطريه رو كنار بذاريم ، تو و ايليا خواب بودين و بابا حسين فطريه رو توي دستاي شما هم گذاشت. اينم عكسهاش: اولين فطريه ايليا كوچولو سال 88 اولين فطريه سارا كوچولو سال 88 اينم دو تا عكس ديگه كه توي همون مسافرت ازتون گرفتيم ايليا تو باغ پرندگان سارا جلوي عالي قاپو       ...
17 مرداد 1390

شعر و قصه مورد علاقه سارا جون

شعر مورد علاقه سارا و عمه : عروسك قشنگ من قرمز پوشيده       تو رخته خوابه مخمل عمه خوابيده عروسك من چشماتو باز كن            وقتي كه شب شده اونوقت لالا كن   يه توپ دارم قلقليه (سارا)                سرخ و سفيد و آبيه (سارا) مي زنم زمين هوامي ره (دستاي سارا رو به آسمونه)                   نمي دوني تا كجا مي ره من اين توپو نداشتم          &...
29 تير 1390

عدد مورد علاقه

مامان جونم سلام مي دوني عدد مورد علاقه ات كه تكرارش مي كني چند؟ عدد مورد علاقه ات "10" - ساعت چنده؟                              - ده - منو چند تا دوست داري؟               - ده ما دوست داريم نه ده تا نه صد تا نه هزار تا ... بيش از هزاران هزار تا...     ...
29 تير 1390

آرایش کردن این کوچولو

عزیزکم سلام می خوام برات از آرایش کردنت بگم: - سارا سایه رو کجا می زنن؟ پشت چشمت رو نشون می دی. - رژ گونه رو کجا می زنن؟ لپ هاتو نشون می دی. - سارا جونم ریمل کجا می زنن؟ اشاره به مژه های ریز ریزت می کنی. وقتی هم که ما (مامان,‌خاله یا عمه) داریم آرایش می کنیم سریع می یای و لبای نازک و کوچولتو غنچه می کنی که بهم رژ بدین تا بزنم. تازه قبول هم نداری که ما برات بزنیم . خودت لب و پشت لب و زیر لبتو هم رژی می کنی. الهی من فدای استعداد آرایشگری ات برم که از الان به من درس می دی. وقتی ازت می پرسیم که: - سارا بابا بهت چی می گه وقتی رژ می زنی ؟ سریع جواب می دی:      &...
21 تير 1390

چرا سارا؟

    چرا سارا؟ سارا قرار نبود اسمش سارا باشه. وقتي كه فهميديم فسقلي ما دختره، براش يه اسم به نيت حضرت فاطمه، فاطمه گذاشتيم و به اين نام صداش مي كرديم. البته الان هم گاهي اشتباها اسمش رو فاطمه صدا مي كنيم. من مي گفتم كه يه اسم انتخاب كنيم كه با حرف "ح" شروع بشه يا حداقل تلفظ "ح" داشته باشه يعني اگر با "ه" شروع مي شه اشكالي نداره مثل: هليا، هلنا يا ... بابا كه از اسم سارا خوشش ميومد گفت كه دوست دارم اسمش رو بذاريم سارا. من هم كلي اذيتش كردم كه راستشو بگو چه خاطره اي از اين اسم داري؟ ولي بابا قسم مي خورد كه هيچي فقط از دوران كودكي ام اين اسم رو از بين اسم دخترا دوست داشتم. خلاصه اسم دختر آسموني ما هم شد "سارا" من هم و...
21 تير 1390

به سلامتي

سارا كوچولوي عزيزم سلام مي خوام برات از " به سلامتي " بگم. بزار از اول برات تعريف كنم. دكتر به من و بابا گفت كه تو بايد شير پاستوريزه بخوري تا يواش يواش جايگزين شير من بشه. شايد يك سال و نيمه بودي كه يه شب توي سه تا ليوان شير ريختم و آوردم تا سه تايي آخر شب شير بخوريم تا با آرامش بيشتري هم بخوابيم. بابا با ليوانش به ليوان تو زد و شير ليوان خودش رو خورد. تو هم ياد گرفتي و يك قلپ مي خوردي و به ليوان بابا مي زدي، دوباره يك قلپ مي خوردي و به ليوان من مي زدي. خلاصه اين برات موند كه موند. الان كه دارم اينو برات مي نويسم دو سال و نزديك به دو ماهته و اين كار رو نه تنها براي ليوان بلكه براي خوردن كيك و هندوانه با چنگال و هر چيزي كه فكرشو كن...
19 تير 1390

مسواک زدن

عزیزم سلام هر شب براي مسواك زدن برنامه ها داريم. دكتر گفته روزي 2 بار بايد مسواك بزنه ولي با كلي گريه و داد و فرياد شبها يه مسواك سر سری مي زنه. گاهي هم بابا تو بغلش مي گيره و من تند و تند مسواك مي زنم و تو همش گريه مي كني. خدا كنه زودتر مسواك زدن رو قبول كني عزيزم. برامون دعا كنيد تا راحت بتونيم با مسواك زدن كنار بيايم. ...
14 تير 1390

عكاسي سارا

دختر ناز من براي يادگاري از همه عكس مي گيره و كلي از اينكه همه رو از پشت دوربين مي بينه ذوق مي كنه. عكس هاش محشره از كف پا از در و ديوار از پاهاي خودش و ... البته كلي از اونها هم نامعلومه. ولي همينكه ما رو از پشت دوربين مي بينه كلي خوشحال مي شه و مي خنده. فداي خودتو و دستاي هنري ات عزيزم ...
7 تير 1390