نماز خوندن با باباجون
سلام گلكم ، مي خوام از نماز خوندنت با بابا جون برات بگم:
وقتي باباجون نماز مي خونه سارا ميره سريع چادر نماز كوچيكشو كه مامان جون زحمت كشيده و براش دوخته سرش مي كنه و شروع مي كنه به نماز خوندن.
چشمها: رو به آسمون. دست ها: همش داره چادر رو دور شكم جمع مي كنه ولي خود دستها از چادر بيرونه. لبها: تند وتند به هم مي خوره و صداي نازك و آهسته اي از اون بيرون مي ياد. صورت: همش مي ره زير چادر و باز از پشت اون در مي ياد. سجده: زمان سجده زمان دراز كشيده روي شكم. ركوع:نداريم.
و حالا وقتي باباجون محو نماز خوندن مي شه"برداشتن مهر بابايي و فرار"و مامان جون و مامان و هر كي دور و ور باشه بايد بدوند تا از يه جا نماز ديگه يه مهر براي بابايي بذارن.
مامان فداي نماز خوندن پچ پچت بشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی