ادا و اطفار سارا خانم
ادا و اطفار سارا خانم 8/5/90
الهي مامان قربونت بره. امروز با عمه كلي كلمه تمرين كردي. كيف عمه رو روي دوشت انداخته بودي و عمه بهت ميگفت: برو خريد كن. من و عمه توي اتاق عمه نشسته بوديم و تو مي رفتي خريد مي كردي. سوپري كه ازش خريد مي كردي هم كنار شومينه بود. عمه گفت نون سنگك بخر.گفتي سنگك؟ البته همه رو مبهم به زبون مي آوردي. بعد رفتي و يه سنگ از شومينه آوردي.
عمه گفت: بربري. تو هم گفتي بربري و رفتي و الكي دستت رو كوچيك مي كردي و توي دست ما مي ذاشتي. به همين ترتيب لواش و تافتون و پنير و ماست و گل و ... خرديد كردي و برامون آوردي.
كلي مزه ريختي عزيزم.
بعد حاضر شدي تا بريم خونه. با بابا حسين به خونه رفتيم. البته اولش خيلي بد اخلاق شده بودي چون توي ماشين يه كم خوابيدي و جلوي در خونه بيدار شدي و چون بد خواب شده بودي كلي نق زدي. البته جلوي در با پيشي ها سرگرم شدي و حالت بهتر شد ولي هنوز توي خونه بد خلق بودي. ولي با كمي بازي خوب شدي. توي خونه اي كه با لگو من و بابا برات درست كرديم و در و پنجره گذاشتيم و از پنجره نگات ميكرديم و ذوق مي كردي . برات توي خونه ات سفره پهن كردم و تو با دو تا عروسك كوچيكت شروع به غذا خوردن كردين و من وبابا هم مشغول ديدن فيلم عاصي شديم. تو هم با خودت بازي مي كردي. يك سري به بابا اصرار كردي كه دوچرخه ات رو بشوره تا توي اتاق بازي كني. بابا هم برات توي حموم شستش. دستاتو دور زانوهات مي ذاشتي و يه چيزي زير پات قايم مي كردي و مي گفتي نيست. بعد دستاتو باز مي كردي و زانوهاتم باز مي كردي و مي گفتي ايناهاش. ني ني رو روي پات و روي بالش خوابوندي. بعد گذاشتي روي بالش و خودت رفتي و به دنبال بازي ات كه من از عروسك عكس گرفتم. 
اينم عكسش:
الهي من قربونت برم بعد از اينكه فيلم تموم شد مدلهاي مختلف وايسادي تا ما ازت عكس بگيريم و بهت نشون بديم. اين هم عكسات دختر عزيزم.
اگه موهات اين شكلي شده گذاشتم بلند بشه تا بتونيم خوشكل ببنديمش....
قربونه فيگورت برم...
خنده اي كه چشماتم باهاش كوچولو كردي... 
پيشي شدي... 
فداي دستاي ذره ات برم... 
اينجا چشماتو كوچولو كردي... 
مثلا داد مي زدي...
وقتي بابا بهت گفت: زبونتو ببينم...
