ساراسارا، تا این لحظه: 15 سال و 8 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

مامان حميده

مامان در لباس بافتني اينقدر از اين بلوز بافتني خوشم مي اومد   اين هم مامان حميده توي باغ باباجون   بازم عكس مامان توي حياط باباجون چه باصفا بود ولي اينجا مامان جون،مامان حميده رو به آتليه برده مامان جون دوست داریم     ...
11 تير 1390

دايي فرهاد

دايي فرهاد كوچولو كه هنوز چهار دست و پا هم نمي رفت تولد يكسالگي دايي جون   كه با اشاره به شمع مي گفت:"چيه؟" آقا فرهاد خندان   دايي فرهاد خوشگل در آتليه باديدن عكسهاي قشنگت سرم گيج رفت   ...
8 تير 1390

عكاسي سارا

دختر ناز من براي يادگاري از همه عكس مي گيره و كلي از اينكه همه رو از پشت دوربين مي بينه ذوق مي كنه. عكس هاش محشره از كف پا از در و ديوار از پاهاي خودش و ... البته كلي از اونها هم نامعلومه. ولي همينكه ما رو از پشت دوربين مي بينه كلي خوشحال مي شه و مي خنده. فداي خودتو و دستاي هنري ات عزيزم ...
7 تير 1390

نماز خوندن با باباجون

سلام گلكم ، مي خوام از نماز خوندنت با بابا جون برات بگم: وقتي باباجون نماز مي خونه سارا ميره سريع چادر نماز كوچيكشو كه مامان جون زحمت كشيده و براش دوخته سرش مي كنه و شروع مي كنه به نماز خوندن.  چشمها: رو به آسمون. دست ها: همش داره چادر رو دور شكم جمع مي كنه ولي خود دستها از چادر بيرونه. لبها: تند وتند به هم مي خوره و صداي نازك و آهسته اي از اون بيرون مي ياد. صورت: همش مي ره زير چادر و باز از پشت اون در مي ياد. سجده: زمان سجده زمان دراز كشيده روي شكم. ركوع:نداريم.  و حالا وقتي باباجون محو نماز خوندن مي شه"برداشتن مهر بابايي و فرار"و مامان جون و مامان و هر كي دور و ور باشه بايد بدوند تا از يه جا نماز ديگه يه مهر ...
6 تير 1390