ساراسارا، تا این لحظه: 15 سال و 7 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

حواس جمع بودن سارا

  يه روز كه ما فكر نمي كرديم سارا حواسش به ما باشه، حسين صدام كرد و گفت بيا ببين روي صورتم جوش زده. من جلو رفتم و نگاه كردم و گفتم چيزي نيست.(سارا پشتش به ما بود و داشت بازي مي كرد.) بعد از چند ثانيه پيش بابا در حالي كه روي صندلي اپن آشپزخونه نشسته بود با اشاره  فهموند كه صورتت رو بيار پايين. بعد از اينكه حسين صورتش رو پايين آورد، با دو انگشت كوچيك شست و اشاره معاينه كوچيكي كرد و گفت:"هيچي" و بعد به راه خودش ادامه داد.  من و بابا انگشت به دهن با تعجب به هم نگاه كرديم .         ...
18 تير 1390

نقاشی کشیدن

دختركم سلام  دوست دارم عزيزم نقاشي كردنات هم دوست دارم. ساراي گلم شما تا قبل از يك سالگي قشنگ مداد رو توي دستاي كوچولوت مي گيري و نقاشي مي كني. زماني كه پا تو دو سالگي گذاشتي وقتي مامان جون بهت ياد داد كه خط صاف بكشي، زمانيكه بهت مي گيم خط صاف بكش ، چند تا پشت هم مي كشي. دايره هاي كوچيك مي كشي و مي گي ني ني. كنارش دايره هاي بزرگتر هم مي كشي و مي گي مامان و بابا . داري دايره هم ياد مي گيري. مي دوني چيه عزيزم به قول خاله سعيده تو تمام تعداد انتخابت سه تاست كه به مامان و بابا و ني ني لقبش مي دي. الهي من فداي دستاي كوچولو و هوش و دقتت بشم ماماني. ...
18 تير 1390

كمك به مامان در مرتب كردن گوشت

شبي كه بابا گوشت خريد و به خونه آورد سارا به مامان در مرتب كردن گوشت ها كمك مي كرد. با مشت بر سر گوشت چرخ كرده هاي بيچاره اي كه مامان توي نايلون فريزر گذاشته بود مي زد تا صاف بشن هر بسته اي كه مامان مرتب مي كرد سارا سريع بر مي داشت و منفجرش مي كرد و اصرار بر اين داشت كه حتما بايد خودم توي فريزر قرار بدم. >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com ...
15 تير 1390

دو برادر همسان

اگه با يك نگاه اجمالي به اين دو عكس نگاه كنيد، عكسهاي يكساني رو مي بينيد ولي واقعا دو نفرن كه يكي عمو عباس و يكي بابا حسين حالا اگه گفتين كدوم بابا و كدوم عمو عكس بالا عمو عباس          عكس پايين بابا حسين   ...
15 تير 1390

شستن عروسك

سلام سلام بعد از ظهر روز 4/3/90 كه با هم توي خونه بوديم، سارا كوچولو عروسكش رو توي ماشين لباسشويي انداخت و كلي بهش خنديد. صرفه نظر از اينكه خودش هم كله و تنشو به غير از پاها رو توي لباسشويي مي كرد. ...
14 تير 1390

مسواک زدن

عزیزم سلام هر شب براي مسواك زدن برنامه ها داريم. دكتر گفته روزي 2 بار بايد مسواك بزنه ولي با كلي گريه و داد و فرياد شبها يه مسواك سر سری مي زنه. گاهي هم بابا تو بغلش مي گيره و من تند و تند مسواك مي زنم و تو همش گريه مي كني. خدا كنه زودتر مسواك زدن رو قبول كني عزيزم. برامون دعا كنيد تا راحت بتونيم با مسواك زدن كنار بيايم. ...
14 تير 1390