گل و گلدون
دختر کوچولوی ما چون خيلي مهربونه وقتي توي حياط مامان جون و عزيز مي ره و گلها رو مي بينه خيلي ذوق مي كنه. گاهي بهشون آب مي ده، و زماني كه برگها رو توي دستش مي گيره اصلا اونها رو نمي كنه و نازشون مي كنه و تك تك برگ ها و گلها رو از بزرگ و كوچيك تشخيص مي ده. گاهي هم اونها رو بو مي كنه و با اشاره چشماي سياه و كوچولوش و ناز اونها مي گه:"به به" من هم مثل تو عاشق گلم ولی گل من تویی ...