ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

دو جمله دوست داشتني سارا كوچولو

1390/9/30 11:42
نویسنده : مامان و بابا
1,231 بازدید
اشتراک گذاری

"پس باباي من چي؟ "

اين دو جمله بامزه اي بود كه ديروز به زبون آوردي. من و تو تا ساعت 8 غروب خواب بوديم. من سردرد شديدي به خاطر سرماخوردگي داشتم. بابا هم اومد و اون هم سردرد داشت و بهش غذا و قرص دادم وبهتر شد. بعد رفتم چاي آوردم و به دستاي تو دو تا بيسكويت choco. Pie دادم و داشتم درب كابينت رو مي بستم كه با تعجب و كمي نگراني به من گفتي :" پس باباي من چي؟ " من كه دهنم باز مونده بود بدون اينكه توضيحي بدم يكي ديگه توي دستش گذاشتم و گفتم:" بيا حالا شد سه تا"

يادم نبود كه دخترم همه چيز رو سه تا مي خواد. يكي بابا يكي مامان و يكي خودش.

"به خدا نمي دونم كجاست؟"

بعد هم در حال بازي با دوچرخه و ... بود و به دنبال كليدي بود كه براي روشن شدن ماشينت (دوچرخه) ازش استفاده مي كنه كه بيشتر توي كيف پولي كه خاله بهش داده مي ذاشت ولي اين دفعه نبود. در حالي كه كارت عابر بانك (خراب) كه براي خودش شده توي كيفش مي ذاشت و از ما سوال مي كرد كه كليد من نيست و سارا كوچولوي ما گفت: " به خدا نمي دونم كجاست؟!" " كليد من نيست ، نمي دونم كجاست؟"

من و بابا با تعجب از قسم خوردن تو به هم نگاهي كرديم و خنديديم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)