غروب تابستاني بدون برق
در يك روز تابستاني تير ماه 90 كه همه خونه عزيز بوديم، برق رفت. كولر خاموش شده بود و گرما به اين دو تا وروجك فشار آورده بود. هر دو تا بلوزاشون رو در آوردن تا كمي خنك بشن.
اين هم عكس هايي از اون روز گرم تابستاني...
اينجا ايليا پشت در حموم منتظر عمو امير
اونم نه تو يه ليوان تو چند تا ليوان...
قربون چشات برم، مگه آب رو با چنگال مي خورن؟؟؟
سارا كه با قاشق آب مي خوره و ايليا با دست!!!
بعد از آب خوردن ايليا لباس عزيز رو پوشيد تا نماز بخونه
حالا جانماز رو پهن مي كنيم و نماز مي خونيم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی