ساراسارا، تا این لحظه: 15 سال و 2 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

لاي در رفتن دست كوچولوي سارا

1390/10/4 10:30
نویسنده : مامان و بابا
1,157 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه قبل يعني 25 آذر 90

من يعني مامان سارا در حال شستن پا دري ها در حمام بودم و سارا كوچولو داشت به من نگاه مي كرد و مي پرسيد كه بياد تو و  به من كمك كنه يا نه؟ من هم مي گفتم نه لباست خيس مي شه. سارا:" لباس تو كه داره خيس مي شه؟!" من گفتم كه الان ميام بيرون (چون فقط مي خواستم يه دور بشورم و شستن اصلي رو حسين جون تكميل كنه) بابا حسين كه رفته بود دستشويي و اومد بيرون و در حالي كه داشت در رو مي بست صداي گريه تو بلند شد و نگو دست كوچولوي تو لاي در البته سمت لولاي در رفت و بابا سريع بغلت كرد و من ...

اعصاب هر دومون از اين اتفاق خورد شد و خيلي ناراحت انگشتاي كوچولوت شديم ولي خدا رو شكر ضربه چنداني بهش نخورد و پوست سه تا از انگشتات كنده شد.

فردا صبح يعني اول روز شنبه براي مامان جون تعريف كردي كه چه اتفاقي افتاد كه دست ريزه ميزت اينجوري شد.

دوستت داريم دختر ناز و خوشكل من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آراد (تمپلي)
4 دی 90 12:15
آخه دختر گلي . سارا نانازي رو ببوسش


ممنونم كه با درد سارا همدرد مي شيد. ممنون آراد جون رو هم ببوسيد.
مامان نیایش
4 دی 90 12:50
آخی الهی بمیرم قربون اون دستای کوچولوت مراقب خودت باش دخملی راستی مامانی اگه دوست داشتی و توی رای گیری شرکت کردی کد 146 یادت نره


خدا نكنه خاله جون.مرسي كه كد رو برام يادآوري كردي 146 رو يادداشت كردم يادم نره.نيايش جون رو ببوس


امیرمسعود
4 دی 90 12:53
خاله جون می دونم مواظب بودی پس بهت نمی گم باید بیشتر مواظب باش،
بهت می گم خدارو شکر بخیر گذشت و اتفاقی واسه اون انگشتای خوشگلت نیفتاد.


مرسي خاله جون. ممنونم. بهتون سر مي زنم چون دلم خيلي براتون تنگ شده.
مامان محمدرضا
10 دی 90 19:53
خاله قربونت بشه خیلی دردت اومد.خاله مواظب خودت باش دیگه .منم ئستم درد گرفت.
بیا بوسش کنم خوب بشه


مرسي خاله مهربونم