صداي دلنواز قلب كوچولوي سارا
سار جونم، دختر گلم
روزي كه اولين بار صداي قلب كوچيكتو شنيدم ، بهترين آهنگي بود كه توي عمرم شنيده بودم.
چهارشنبه 17 مهر ماه بود كه با مامان جون براي سونوگرافي(ماري كوري) رفتيم.
بعد از كمي انتظار منشي صدامون كرد و با مامان جون پيش دكتر رفتيم. بابا هم خيلي دوست داشت بياد ولي اون بازار بود و تا خودشو برسونه دير شده بود.
دكتر پس از كمي معاينه، صداي قلبتو از به بلند گو زد تا ما هم بشنويم. دختركم حس خيلي قشنگي بود كه قلب منو تكون داد.توي چشم هاي مامان جون هم خوشحالي رو مي شد قشنگ ديد.
الهي من قربون اون قلب كوچيك و روح لطيفت برم مامان جون.
سه شنبه 23 ام مهر 87 وقت دكتر كاتب داشتم. بعد از كلي معطلي رفتم و دكتر بعد از سونوگرافي گفت: جوجو رو ببين ايناهاش. خدا رو شكر سالمه.
كمي دارو نوشت و گفت كه نبايد اضافه وزن داشته باشم و تاريخ زايمان طبيعي رو 5 خرداد 88 پيش بيني كرد.
جوجه كوچولوي من دوست دارم به اندازه ..........
.............................................................مامان جون دوست داشتنم اندازه نداره.